دوستی

دوست داشتن از عشق برتر است

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی . اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .
عشق در غالب دل ها ، در شکل ها و رنگها ی تقریبن مشابهی متجلی میشود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص دارد و میتوان گفت که به شمارهء هر روحی ، دوست داشتنی هست .
عشق باشناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست ...

عشق جنون است و جنون چیزی جزء خرابی و پریشانی " فهمیدن " و " اندیشیدن" نیست اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر میرود .
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق میافریند و دوشت داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست میبیند و می یابد .
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است .
از عشق هر چه بیشتر مینوشیم سیرابتر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر تشنه تر .
عشق نیرویی در عاشق که او را به معشوق میکشاند و دوست داشتن جاذبه ای در دوست که دوست را به دوست میبرد . عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .

عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند زیرا عشق جلوه ای از خودخواهی و روح تاجرانه ء آدمی دارد اما دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و میخواهد که همهء دلها آنچه را او از دوست در خود دارد داشته باشند که دوست داشتن جلوه ای از روح خدا ئی و فطرت اهورایی آدمی است .
در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که " هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند " که حسد شاخصهء عشق است ، چه عشق را طعمهء خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی میورزد و معشوق نیز منفور میگردد و دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است ، از جنس این عالم نیست .

عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن .
عشق گاه جا به جا میشود و گاه سرد میشود و گاه میسوزاند اما دوست داشتن از جای خویش از کنار دوست خویش بر نمیخیزد ، سرد نمیشود که داغ نیست ؛ نمیسوزاند که سوزاننده نیست .
عشق اگر پای عاشق در میان نباشد نیست . اما در دوست داشتن جزء دوست داشتن و دوست سومی وجود ندارد ...
...
آری ! تو باید بی من دست در آغوش لحظات سرشار از بودن و زندگی کردن باشی و زندگی کنی ... باشی و زندگی کنی ... باشی و زندگی کنی ...
آری ! باشی و زندگی کنی ... که دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز، خود را تا سطح بلندترین قلهء عشقهای بلند پایین نخوهم آورد .

نظرات 1 + ارسال نظر
گلدیس 1386,12,26 ساعت 01:25

دستت درد نکنه اریا.واقعن که خیلی هنرمندی.امیدوارم به عشق واقعی تو زندگیت برسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد